به گزارش "راهبرد معاصر"؛ قسمت اول مستند پخش شده با عنوان «ایستگاه پایانی دروغ» که شب گذشته (11اسفندماه) از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، برای بسیاری از اپوزیسیون خارج نشن شوک آور و حیرت آور بود. رونمایی سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی از قدرت حیرت آور خود با رونمایی برشی از اشراف اطلاعاتی خبری و فردی بر اردوگاه اپوزیسیون زمینه ای برای به رخ کشیدن ظرفیتهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در روزهایی که دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی دنیا بر علیه کشور به تشریک مساعی و هم افزایی می پردازند، شد.
در این پروژه سوژه اصلی فردی 38ساله است که مدتها در رصد جامع اطلاعاتی قرار گرفته و با تدبیر مسوولان امنیتی، در مسیر جدیدی هدایت میشود و این اقدام، بسیاری از گرههای امنیتی را میگشاید.
نیما زم یکی از مهمترین داراییهای اطلاعاتی دشمنان ملت ایران است و آنقدر برای آنان ارزشمند است که همه شبکههای اپوزیسیون خارج از کشور را به او متصل میکنند. اما این شاهکلید ارتباطی سرویس اطلاعاتی ایران، با بازی هنرمندانه خود آنگونه با نیما همکلام و همرنگ میشود تا نفوذ خود را بر او افزایش دهد و نقش مهره کلاه سفید دستگاههای امنیتی را بازی کند.
منبع خبری فوق سری آمدنیوز طی فرآیندی پیچیده و فنی در اختیار جامع اطلاعاتی ایران قرار میگیرد تا از یک جای داستان به بعد در زمین ایران بازی کند تا ماهیت عناصر ضد انقلاب خارجنشین آشکار شود.
بازیگر ایران آنقدر مورد اعتماد و وثوق نیما زم قرار میگیرد که حتی نگارش اخبار جعلی و خودساخته اتاق اطلاعاتی ایران را به او دیکته میکند. زم پس از برجسته سازی بسته های خبری منتشر شده در امدنیوز که از سوی سازمانهای اطلاعاتی از طریق سرپل اصلی به او دیکته شد، به توهم لیدری اپوزیسیون و رابط بین آنها و افکارعمومی داخلی مبتلا شد. این مستند نشان میدهد که چگونه پای دوربین جامع اطلاعاتی ایران تا درون خودروی حفاظتشده سرویس های غربی باز شده است. تیم سناریوپردازان هر شب یک گام جلوتر میروند تا ببینند زم نقطهای را برای پایان تخیل قرار میدهد یا نه؟
در این مستند آمده است: «آنچه برای زم در میان توهمنامهها مهم است واکنش به خبر در داخل ایران است برای او بدنامی بهتر از گمنامی است. او فقط میخواهد دیده شود و در سرخط خبرها باشد؛ بنابراین هر چه داستانی که به خورد او داده میشود تخیلیتر باشد، بیشتر ذوقزده میشود و راحتتر بازی میخورد.»
آچمز شدن آمدنیوز در برابر اشراف اطلاعاتی جمهوری اسلامی
کنشگری منفعلانه جریان ضدانقلاب، کانال آمدنیوز و شخص زم دلیل اصلی استیصال و آچمز شدن آنها در برابر دست پر دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی است. در حالی سکوت و پذیرش شکست، گزاره اصلی رفتاری اردونشینان اپوزیسیون شد، که زم در یک واکنش مضحک تلاش کرد این طور القاء کند که عامدانه خود را به دست این جریان سپرده و از تور شدن خویش مطلع بوده است! این در حالیست که او تمام سناریوهای دیکته شده از سوی نهادهای اطلاعاتی را به شکل مو به مو پیاده سازی کرده و حتی در گفتگوهای خود در شبکه های ضدانقلاب ازین مفاهیم برای به رخ کشیدن قدرت اطلاعاتی خود استفاده کرده است. از سویی، اگر وی ازین موضوع مطلع بود به چه دلیل اقدام به دفع تمام مهره های اپوزیسیون از خود کرد و اقدام تحقیرآنها نزد نیروی اطلاعاتی جمهوری اسلامی کرده است.
همچنین سکوت او در برابر تحقیرهایی که از سوی نیروی اطلاعاتی جمهوری اسلامی شده نیز نمی تواند هیچ دلیلی داشته باشد، اگر او می دانسته قرار است این ویدئوها بعدا در اختیار افکارعمومی قرار گیرد، چنین رفتار حقیرانه ای از خود بروز نمی داد تا بستر برای تخریب اوهامات خویش فراهم نکند.
نفوذ به شبکه عنکبوتی رسانههای برانداز، شمه ای کوچک از اشراف اطلاعاتی جمهوری اسلامی
اگرچه زم طی این مدت تلاش کرده که سرپل اصلی بین افکارعمومی و اپوزیسیون باشد و متلاشی شدن سناریوهای این اردوگاه و منهدم ساختن مکانیسم رفتاری این جریان از سوی دستگاه های اطلاعاتی کشور امری قابل تحسین و برای ضدانقلاب شوک اور بود، اما تجربه نشان داده که این اقدام تنها نمونه ای کوچک از ظرفیت های مبتنی بر اشراف دستگاه های اطلاعاتی و حفاظتی جمهوری اسلامی می باشد. بازی دادن دستگاه های اطلاعاتی فرانسه و آمریکا در این پروژه و نفوذ تا عمق راهبردی این جریان فکری برشی کوچک از توانمندی های جمهوری اسلامی است.
دستگیری ریگی در آسمان
یکی از اقدامات چشمگیر و راهبردی سیستم های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی دستگیری عبدالمالک ریگی در آسمان بود. عبدالمالک ریگی، یکی از خطرناکترین تروریست هایی بود که در خاک جمهوری اسلامی مبادرت به کشتار مظلومانه بسیاری از هموطنان نمود. وی از سال 2003 میلادی گروهک تروریستی "جند الشیطان" را برای انجام عملیات تروریستی در شرق کشور تاسیس کرد. او اولین دیدار جدی خود را با سفیر ایالات متحده آمریکا در یکی از کشورهای همسایه انجام داد و ارتباطات اولیه با مسئولین ارشد امنیتی آمریکایی و "عبدالمالک ریگی" ایجاد شد.
روزی که قرار بود "عبدالمالک ریگی" دستگیر شود، نماینده آمریکا قرار بود به قرقیزستان سفر کند و همزمان هواپیمایی که "ریگی" در آن حضور داشت هم هم به مقصد "بیشکک" در حرکت بود و لذا سربازان گمنام امام زمان (عج) با رهگیری این موضوع توانستند این تروریست را دستگیر کنند.
ریگی تنها ۳۰ ساعت قبل از دستگیری افغانستان را به قصد دوبی ترک کرده بود تا به قرقیزستان سفر کند که این موضوع میتواند به معنای جستجوی مقری جدید و بیانگر احساس ناامنی وی در افغانستان باشد. بنابر اعترافات "عبدالمالک ریگی" در ابتدای دستگیری، آمریکا به او و گروهش قول همکاری و حمایت دادهبود و سیا با آنان رابطه داشت.
"ریگی" با نام جعلی و گذرنامه افغانی در یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ خطوط هواپیمایی قرقیزستان در مسیر "دوبی" به "بیشکک" در حال پرواز بوده است، که در اسفند ماه 88 در آسمان ایران سه فروند جنگنده "نهاجا" که از پایگاه هوایی بندرعباس برخاسته بودند، هواپیما را مجبور به فرود در فرودگاه "بندرعباس" کردند.
بلافاصله پس از فرود هواپیما، نیروهای امنیتی ایران مستقیماً به سمت صندلی ریگی و همراهش رفته و آنها را دستگیر کردند، و هواپیمای قرقیزی پس از سه ساعت توقف و دستگیر شدن "عبدالمالک ریگی" ، فرودگاه را ترک کرد.
عطارزاده؛ نمونه یک عملیات پیچیده آزادسازی
چند هفته پس از دستگیری ریگی توسط وزارت اطلاعات، پروژه دیگری به نام سربازان گمنام امام زمان ثبت شد. "حشمتالله عطارزاده"، دیپلمات ربوده شده ایرانی که23 آبان 1387 توسط گروههای مسلح در پیشاور پاکستان ربوده شده بود، با تلاش سربازان گمنام امام زمان(عج) را وزارت اطلاعات، در روزهای ابتدایی فروردینماه 1389 در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی، آزاد به کشور بازگردانده شد.
عطارزاده دیپلمات ایرانی در شهر پیشاور بود که در فاصله 5 دقیقهای تا منزل، در حالی که همراه وی یک محافظ مسلح پاکستانی بود، مورد حمله یک گروه مسلح قرار میگیرد و با شکستن شیشههای ماشین، ربوده میشود. وی پس از ربایش تا آزادی که 17 ماه به طول میانجامد، توان دیدن چهره هیچکس را نداشت ولی صداهای متفاوتی ازربایندگان رابه یاد دارد. زبان ربایندگان اولیه، پشتو بوده ولی پس از تغییر مکان و استقرار در نقطه دوم در اختیار عدهای قرار میگیرد که با لهجه سلیس انگلیسی حرف میزنند و معلوم میشود که این افراد بومی نیستند. این درحالی بود که چشمان عطارزاده بسته و با کیسهای سرش را پوشانده بودند و او قادر به دیدن چهره افراد گروهک رباینده نبود.
بنابراین گزارش، عطارزاده اکثر دوران اسارتش را در نقطه دوم سپری کرده است و زمانهایی که درخواست کتاب میکرده، به او کتاب انگلیسی میدادند. این امر حکایت از این دارد که در محل جز کتاب انگلیسی کتاب دیگریدر دسترس نبوده است.
عطارزاده به دلیل آشنایی به زبان انگلیسی با ربایندگان با این زبان گفتگو میکرد. وی در حدود 17 ماه اسارت، حدود 16 بار جابهجا شده و حداقل در 15 محل جدید وی را جابهجا کردهاند. این حاکی از رعایت دقیق مسائل امنیتی و حفاظتی است که ربایندگان مجبور بودند در تمام جابجائیها عطارزاده را همراه خود ببرند.
اما گروه سومی که عطارزاده را تحویل میگیرند، لهجه انگلیسی سلیس داشتند. در نهایت اما گروه چهارم که درحال تلاش برای تحویل عطارزاده از گروه سوم بودند، توسط مأموران وزارت اطلاعات ردگیری میشوند. پس ازشناسایی اطلاعاتی محل مبادله و پس از حذف گروه چهارم توسط سربازان گمنام امام زمان (عج)، این افراد در نقش گروه چهارم نامبرده را از گروه سوم تحویل گرفته و بلافاصله عملیات نجات برای انتقال عطارزاده به کشور آغاز میشود و سپس بعد از چند روز جابجایی و گذشتن از مناطق خطرناک این دیپلمات با سرافرازی به میهن اسلامی بازگردانده میشود.
امیر میرزایی حکمتی؛ مهره سوخته نفوذ در دیوار فولادین
شکست پروژه نفوذ و دستگیری امیر میرزایی حکمتی یکی دیگر پروژههایی مهم وزارت اطلاعات در سالهای اخیر بود.
به دستور باراک اوباما، میز ایران در سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا سیا مامور میشود تا علاوه بر هزینههای گذشته، فعالیتهای خرابکارانه و جاسوسی که تاکنون انجام میداده، پروژهای سه جانبه را بسیار محرمانه و باهمکاری موساد و MI6 طراحی کند. یعنی علاوه بر ترور و جنگ رسانهای، سیا تمام توان خود را برای فاز سوم یعنی راهی برای نفوذ طرح به کار میگیرد.
میز ایران در سیا که در مقابله با سرویس اطلاعاتی ایران شکستهایی پیدرپی خورده است، این پروژه را حیاتی میبیند لذا یک تیم ویژه در سازمان سیا مامور میشود تا زبدهترین فرد را برای نفوذ به دستگاه اطلاعات ایران انتخاب کند. فرد مورد نظر در آریزونای آمریکا متولد شده و سابقه یک دهه آموزشهای فشرده اطلاعاتی را دررزومه خود دارد. نام برده که در آگوست 2001 در قسمت اطلاعات ارتش آمریکا مشغول به کار شده، علاوه بر آموزشهای عمومی و ویژه نظامی، به دانشگاهی مخصوص فرستاده میشود تا در کنار آموزشهای اطلاعاتی، زبانهای خاورمیانهای را نیز بیاموزد.
حکمتی بلافاصله پس از پایان ماموریت چند ماهه در عراق به استخدام چندین شرکت اطلاعاتی درمیآید. تغییر شرکتهای متعدد او در فاصله زمانی کوتاه به خاطر این است که حکمتی آموزشهای مختلف را در پوشش کار درشرکتهای مختلف بیاموزد و در خلال این آموزشها، دوستان و همراهان وی به ماهیت ماجرای وی پی نبرند.
سرانجام تیم ویژهای که میز ایران را در دست داشت، سرانجام حکمتی را برای عملیات پیچیده نفوذ انتخاب میکند. انتخاب حکمتی برای این است که سیا توانایی وی در دقت به جزئیات محیط و تفکر برای آمریکا را بسنجدو باید برای این ماموریت مهم و استراتژیک محک زده و آموزش ببیند. وی بارها تست دروغسنجی و روانشناسی ومعاینات پزشکی را با موفقیت پشت سر گذاشته بود، بنابراین بعد از چندی در سال 2011 در هتل واشنگتن، این ماموریت به وی ابلاغ میشود.
مامور سیا با دادن توضیحات ریز و دقیق، حکمتی را برای انجام این ماموریت بزرگ توجیه میکند و به وی اطمینان میدهد با پوششی که برای او ایجاد میکنند، هیچ مشکلی پیش نیاید. دو طرف طی سه روز، بارها نوع مواجه باماموران اطلاعاتی با پوشش حکمتی را تمرین میکنند.
سیا تصمیم گرفته بود تا یکی از زبدهترین نیروهایش که در زمینههای مختلف اطلاعاتی آموزش دیده و حالا دیگر ازسطح تحلیلگر اطلاعاتی بالاتر رفته را با پوشش یک دلال اطلاعات در مسیر دستگاه امنیتی ایران قرار دهد تا نفوذ صورت گیرد. برای این کار فرد مورد نظر به هر طریق ممکن باید اعتماد سازی کند.
حکمتی در این باره گفته بود: "به من گفتند میروی و سه هفته به عنوان یک منبع برای وزارت اطلاعات، اطلاعات هماهنگ شده به آنها می دهی و پول میگیری و برمیگردی."
سازمان سیا در این پروژه به دنبال ایجاد اثر انگشت یا ردپای سرویس اطلاعاتی ایران است تا هر طور شده، لااقل یکی از ماموران امنیتی ایران را به دام بیاندازد و پس از درخواست اطلاعات از حکمتی، به توانمندی و نیازهای ایران اشراف یابد تا بتواند آن را بهعنوان حربهای علیه ایران قرار دهد. چراکه اگر کسی تشنه باشد، وقتی فردی به او آب بدهد دیگر نمیپرسدکه منبع آب کجاست و آن را میخورد و خوشحال میشود ولی دستگاه امنیتی ایران بر این تشنگی اشراف یافت و باارزیابی درستی اطلاعات، به فرعی بودن کار پی برد و با شناسایی مسیرها و راههای اعزام فرستاده که حکمتی ازآنها عبور کرده بود، پروژه نفوذ را کنترل و مهار میکند.
سربازان گمنام امام زمان(عج) با ردگیری و مهار فرستاده، در یک عملیات پیچیده، نه تنها پروژه نفوذ را با شکست مواجه کردند، بلکه شبکه گسترده جاسوسی با طیف وسیعی از اطلاعات ستاد را شناسایی و منهدم کردند تا روشهای واسطهها و همکاران این شبکه جاسوسی در اعتبار نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی قرار گیرد و بار دیگر نقشه آمریکا شکست بخورد.
الماس فریب، پروژه ای برای نفوذ در لایه های ضدانقلاب
پس از فتنه 88 یارگیری از چهره های بریده از نظام و یا کسانی که سبقه فعالیت در نهادهای دولتیو حاکمیتی را داشته اند، در دستور کار سرویس های اطلاعاتی و امنیتی قرار گرفت. از این رو عناصری در خارج از کشور برای این منظور شناسایی و جذب شد. از جمله این افراد ، فردی بود به نام محمدرضا مدحی از جانبازان شیمیایی که سابقه عضویت در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را در کارنامه خود داشت.
وی در بانکوک پایتخت تایلند زندگی می کرد و در تجارت الماس فعالیت می کرد. از این رو ویژگیهای فردی وی ماموران سیا را متقاعد کرده بود که به سرعت با وی تماس حاصل نمایند. او می گوید: »گرچه در مذاکرات اولیه تمایلی برای همکاری با سیا نداشته است ، اما با ادامه مذاکرات او متقاعد می شود که سفری را به کشور عربستان سعودی داشته باشد.» او در مستندی که ساخته شده در تشریح جزئیات سفر خود به عربستان می گوید: »پس از ورود به عربستان مورد استقبال سعود الفیصل وزیر امور خارجه این کشور قرار گرفتم.
وی پس از مذاکرات اولیه یکی از همراهان به من عنوان کرد که فردی مهمی قرار است با شما ملاقات نماید. این شخصیت مهم کسی نبود جز هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا که به گرمی استقبال کرد و از من خواست که به آمریکا سفر کنم. » طرح تشکیل دولت در تبعید از سوی بنیاد آمریکایی دموکراسی بر آن بود که مجموعهای از نیروهای با سابقه اجتماعی و مذهبی با ایجاد شورایی اقدام به عملیات خرابکاری و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی کنند، که محمدرضا مدحی برای اداره این دولت در تبعید انتخاب شده بود. مدحی پیش از این توانسته بود با تشکیل گروهی موسوم به "جنبش جمع یاران " با جریانات ضد انقلاب ارتباط گسترده برقرار نماید.
او مدعی بود "جنبش جمع یاران " در نهادهای امنیتی ایران بیش از 2 هزار هوادار دارد که در موقع لزوم وارد عمل خواهند شدو اهداف براندازانه را عملیاتی خواهند کرد. از دیگر افرادی که به عنوان یکی از لیدرهای دولت در تبعید شناسایی و جذب شده بود، فردی به نام امیر جهانشاهی است که پدر او از افراد متمول و ثروتمند رژیم ستم شاهی بوده و او نیز در طیف جریان اپوزیسیون تشکیلاتی را به نام «موج سبز» راه اندازی کرده بود. جهانشاهی فرد ثروتمندی بود که 9 سال در اسرائیل برای چنین روزی آموزش دیده بود.او این تشکیلات را به همکاری فردی به نام مهرداد خونساری از دیپلماتهای باسابقه رژیم سابق و مورد حمایت سرویس اطلاعاتی انگلیس ایجاد کرده بود.
از دیگر افراد و جریانات مرتبط و موتلف با دولت در تبعید می توان به سلطنت طلبان، منافقین ،گروهکهای تجزیه طلب مانند: دموکرات، تجزیه طلبان خوزستان و افرادی نظیر مخمل باف ، علیرضا نوری زاده، سازگارا و... اشاره کرد. هنگامی که قرار شد در راستای این پروژه مدحی و شورای رهبری دولت در تبعید در پادگانی در تلآویو مستقر شوند عملیات نجات وی توسط سربازان گمنام امام زمان انجام شد و مدحی به کشور ببازگردانده شد.
بهره سخن
مهم ترین و بدیهی ترین شاخص برای سنجش سطح رفاه در هر کشوری، میزان و داشتن احساس امنیت است. در روزگاری که بخش عمده ای از جامعه به واسطه سیاست های غلط اقتصادی و وادادگی فکری و اندیشه ای یستم اجرایی درگیر مشکلات معیشتی هستند، اما در بخش ضریب بخشی به امنیت ملی نیروهای خدوم در جای جای نهادها و ارگانهای مربوطه، با خلاقیت و نوآوری و عدم تکیه بر حرف و قول طرفهای غربی و شرقی، بستر را برای شکل گیری امنیت در داخل کشور فراهم نموده اند. بخش اعظمی از توفیقات کشور که ماحصل اشراف اطلاعاتی ست، برآیندی از ایدئولوژی حاکم بر جمهوری اسلامی می باشد. بدون تردید نداشتن نگاهی ورای شاخصه های مادی و عدم پایبندی به گزاره های فکری برآمده از جهان بینی انقلاب اسلامی، توانایی ظرفیت سازی جهت مقابله با ترفندهای اطلاعاتی و امنیتی غرب و شرق را به دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی نمی داد. آنچه حائز اهمیت است اینکه، مکانیسم رفتاری دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی و مداقه در نحوه اندیشه، باورها و رفتارهای آن ها، می تواند الگویی برای بخش های مختلف دستگاه های اجرایی کشور، به ویژه نهادهای تصمیم ساز و تصمیم گیر در حوزه اقتصادی باشد. اندیشه ای که در آن اتکا به توانمندی و خلاقیت داخلی، ترجیع بند اصلی کنشگری در عرصه اجرایی محسوب می شود.